پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم به خاطر تو ،
بهش گفتم به خاطر هیچ کس
پرسید پس به خاطر چی زنده هستی ؟
با اینکه دلم داد می زد به خاطر دل تو
با یک چشم پر از اشک بهش گفتم به خاطر هیچ چیز .
ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی ؟
در حالی که گریه می کرد گفت :
به خاطر کسی که برای هیچ زنده اس