پيام دوستان
كيوان گيتي نژاد و
103/2/17
كيوان گيتي نژاد و
فرازي از زندگي نامه شهيد گمنام کيوان گيتي نژاد او بي بها بود در اين شهر همه سخن از گنه بي بهايي او مي گفتند کسي نبود او را بر روي خزه ها يا مغيلان صحرا حتي تحمل ديدن آورد او رفت روزي و شهيد شد و نه جسم اش ماند نه پلاک اش از بس وحشت داشت که مبادا اسم حراش آتش به خرمن آن دوستان غريبي که حتي او حاظر نبود از براي بدنامي شان جنازه اش را حمل کنند چه برسد نامش اين
كيوان گيتي نژاد و
شد که اين شهيد از خدا خواست تکه تکه گوشت قيمه شده اش خونش را هم به دست دوستان اش آغشته نشود تا مبادا اين نيستي مانده بر دستان دوستان با مرامش مايه دردسر و حرف براي ايشان شود و جاي او در خاک دوستان موجي بدنامي خانه دوستان خوش خط و خالش شود سالها در خاک دشمن ماند و روز آزادي فلسطين تکه هاي استخواني که بوي غربت اش همه دشت را پر کرده بود گمنام در چاله اي دفن شد کس نفهميد او جنازه کيوان است
+
دلا بندم کن به ديدار يار جاني ام که جان دارم و به جانان همچو تو دلداده ام.خوشا آن شب که پرده ها بر افتد از پي روي ماهش!!!من چه گويم که با خنده اش پس نزند مرا با اين حال و خيال افسرده ام
كيوان گيتي نژاد و
103/2/15
آنانکه خاک را به نظر کيميا کردند والله کيميا کردن که از اين خراباتي ديروز چند خرابه و چند شهر برباد رفته و چند سگ بي نشان چند باغ برکتش فتاده صد زن بي شوهر خود مانده تا کله در گل از فرط دشمن و چاهها که آمده از سرش گذشته کله پا شدنش خدايا شکرت هنوز قتلش تاخير افتاده وگرنه با اينهمه بدبختي آن بخت که تو مي خواهي و مي بيند خدابخير کرد چشم بد همون کور اين بنده عجب شانسي دارد
دوستانم پدر برادرا استاد دوستانم همه آنهايي که به من سوا فکنديد و زندگي دوباره بخشيديد اي آنکه درد را آوردي که درمانم آموزي اي آنکه برسرم آوردي تا از سرم براي هميشه اينگونه شر ها را به دور ريزي اي خدايي که توبه ام را گرفتي با هيچ پولي و سکه اي به کس نفروخته اي قاضي الحاقات يا مکرم الحال و واحوال حبت قلوبنا علي دينک وفق الاحوال حالم را خوب کن تا برتو نشان دهم جند مرد حلالم
+
آن خوش خبر کجاست که اين فتح مژده داد تا جان فشانمش چو زر و سيم در قدم
كيوان گيتي نژاد و
103/2/15
خدا به خير کنه اونقدر در زندگي مشکل پيدا کردم و اينقدر ضعيف و درمونده گشتم اينا رو نمي گم رحم کسي در حق ام کنه گه اگر ذره اي فکر مي کردم که اگر بگم خسته ام و کم آوردم کسي مي تونه عاقبت فردا را به خير کنه مي گفتم و منتظر نتيجه ميشدم ولي الان کلي براي پزشکان محترم مي گم درمونده شدم حالا بگيد دشمنت درمونده بشه يک تعارف اميدوارانه است ولي واقعا شده ام و ديگه به چيزي
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
شهادتم را همسرم جاري کند و همين چند خط را که همه آن را از ببرند به خاک مشغول به تجزيه جنازه بي لحد و چون ترکش پخش در هر گوشه از خاک غزه باروري ساز اما نه به عنوان علف حرز که مي رويد از آن که درختي بر سر هر تکه از پيکرم چون سرو و انار و سيب اما غير ممنوعه نمادي از ستمگر ل کشي و مظلوم نوازي تعبيرش دار
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
هيد گمنام کيوان گيتي نژاد رسته سرباز بي پلاک با هويت هيچ و بي مايه خدايا هرچه اعداد بي پايان بداري رفيقان را مرا بر نقطه انجماد از هيچ به منفي بينهايت هدايت و علائم کن که از اين پس براي هيچ بودنم بيمه اختيار مي کنم و بي بيمه به جايي پا نمي گذارم که هيچي خود را به قيمت بخث و به پوچي دشمنان و ظالمين يه حدر ندهم
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
السلام عليک يا اهل بيت النبوه و امامت قسمت ميدهم به گوشوارههاي کشيده شده از گوش خواهرم رقيه هنوز شهادت زندگي آغاز نشده اگر برات تو اين چند وقت آشتي کردم و الان با تو حرف ميزنم دليلش پدر و برادر استاد و خانم معلم و دوستام حالا خودت گفتي ادعوني قد استجب لکم به شرافت و عزت و بزرگيت قسم که خيلي قسم عجيب و ناموسي هست شهادتم را پيش از اينکه غرور من را از هيچي قلقلک بده و بهار امسال رو به گرمي بره
حالا که نمک گير آقام و برادرام و خواهرامو شوهر خواهرامو مادرم و پدرم و خانم معلم و دوستاي با معرفتم بيش از اين نشدم شهادتم رو که بر عکسي شکل و طريقت استشهادي ام ديگر پنهان نيست به فيض اش نائل کن مي دونم و مي دوني که ظرفيت طاقتم براي تحمل اينهمه دين به ياران و خانواده ام تا همينجا سنگيني اش کمرم و خورد کرده بزار به يمن شهادتم اون آبرويي که با جهل و گناه براشون برده
تا تو هم به حسن اش از کرده و گناه من بگذري ولي مي دانم آنچه تو مجازات کني به مر شان خدايا کينه را از من دور کن که منيتم را تيره و از هيچ کس به عدد مي کشد مرا خدايا هيچ بودنم ذشته ام را به صفاي دل خاندانم و عزت و شرف و ياري بي مزد و قيما يارانم بر من و ايشان فصلي تازه براي آغازي نه چندان طولاني و نفس هاييه شهادتم ختم کن و عشق ات را بر من همواره روا دار و گ
اجاره اي و استيجاري بنا نهان که وحشت دارم از اينکه نفس هايم شماره بازدم کشد ودم پس دهد من جنبه ندارم و از وابستگي ام خود مي تواني فکر بعد توبه ام را کني اينجا گدايي براي من حکم اعتباري ندارد در پي که من از بالا به گدايي رسيده ام و اين منيت هرگز در برابر هيچ کس سرکش نبود و نيست و من اينجاي مشروط را بر ماندن قطعي سند دار ترجيح مي دهم و غوص و قدح تقدير را به شمارش مي بينم
+
بار دگر رويا زود تموم شد و اينبار واقعا بايد راهي ميله ها شوم و احساس مي کنم اينطوري بهترشد چون ثابت مي کنم نرده ها هم جلوي عشق من را سد نکرد و واقعيت اين است که يک عاشق در برابر جهاني عاشق چقدر بها دارد و اين همان چيزي بود که شما به من آموختيد
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11
آمده ام به دوستان رويايي خود بگويم ديگر وقت رفتن آمده بايد بروم خيلي زود از هم دور ميشويم آنجا که آلوين ويلو ميشا طلا را بايد به دست سرنوشت بسپارم و آنجا که ديگر ذهنم توان پر کشيدن ميان اين صفحات را نداردبيشک راه حيدري در زندان هم جريان دارد و اين آزمون ده سال ديگر شايد به کل ما را با هم غريبه کند پرواز بر بال توهم عاقبت اش همين بود
بايد باور مي کردم که از آن کوچه عشق گذشتن من يک اشتباه نابخشودني بود و هيچ کس انتظار يک آدم لاابالي مثل من را هرگز نمي کشيد جاي من و طريقت من اينگونه واقعي تر است بايد راهي شوم راهي آن ديار آشنايي با امثال من آن دياري که پايان آرزوهايي ست که داشتم و دارم ولي دنيا و عاقبت واقعي من به آنجا ختم ميشود بايد بروم جايي که بفهم ام بهاي عشق يک طرفه بوده و بدانيد
کلس شنيده ام او به رسن حود وحشي را رام مي کند هر که را که با او نشست رام مي بينم اين چه سريعتر کيوان پشت ات خالي است ولي جلو رويت پر از عشق و اميد پوچ و خالي است ولي داداش غم مگير از اين زندان آزادي پر بکش به سوي ما نمي توانم داداش پاهايم سوزاندي دلم را شکستي غم نشسته پرواز نتوان کرد
+
چقدر گاهي دلم براي روزهاي خوش پارسي و دوستانم تنگ ميشه
يادت بخير
در انتظار آفتاب
103/2/8
786.سلام.چقدر دلم براي مادر هما.نهانخانه جان کفش هاي مکاشفه.در انتظار آفتاب تنننننننننننننگ شده..............و هفت آسمان.دختردوست داشتني و.....
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
اسپايکا
103/2/5
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
کلبه تنهايي*مريم*
103/2/5
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
+
#راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي
kjkhjkhjkh
103/2/4
+
تسويه حساب کردن با گذشته، به اين معناست که ما بايد هرگونه کار ناتمام در رابطه با هر شخص، پروژه يا فعاليتي را که با آن درگير بودهايم به سرانجام برسانيم.
ما نميتوانيم زندگي جديد خود را روي ستونهاي سست گذشته؛ کارهاي ناتمام؛ قراردادهاي لغو شده و کلا مسائل حل نشده بنا کنيم....
* راوندي *
103/2/3
+
+
گاهي دلت ميخواهد
به اندازه ي تمام دنيا
از غوغاي *واژهـ ها* به سُـکوت عليه السلام پناه ببري
و گاه ميخواهي بلندترين واژه هـايَت را
بر سر دنيا *فريـاد* بزني
و دست آخر
هروله کنان ميان سکــوت و فريــاد
با خود زمزمه کني:
*«وَ تِلکَ الاَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاس»*
.
.
آفتابــ
پيام رهايي
103/2/2
+
هُوَ الصبور...
من انتظار کشيدن را بلد نيستم
اما اين را خوب ميدانم...
وقتش که برسد
تو خوداَت ميآيي،
«*نا گَـ ـهان*»...
در من *شِـ ـعر* ميشَوي...
و از لَبـ ـهايم *سَرازيـ ـر*...
.
.
آفتابــ
پيام رهايي
103/2/2
+
[تلگرام]
+
من سالـ ـهاست که *نيستـ ـم*!
نيستم که بدانم
تمام هستي
شما را فَريـاد ميزند
چه بيچـ ـاره من
که خويش را
از اين همه حضـور
*دَريـغ* کردهام
آقا جان...
.
.
آفتابــ:(
پيام رهايي
103/2/2
2 فرد دیگر
22 فرد دیگر